اقتصاد دیجیتالی (Digital economy) یا اقتصاد هوشمند (Smart economy) به یک اقتصاد مبتنی بر فناوریهای محاسبات دیجیتال اشاره دارد. همچنین این مفهوم به عنوان «انجام دادن فعالیتهای اقتصادی از طریق بازارهایی مبتنی بر اینترنت و شبکه گسترده جهانی» در نظر گرفته شدهاست. اقتصاد دیجیتال نیز گاهی اوقات به نام اینترنت اقتصاد، اقتصاد هوشمند یا اقتصاد وب شناخته میشود. بهطور فزاینده، «اقتصاد دیجیتال» با اقتصاد سنتی درهم آمیختهاست و مشخصشدن آن سخت است.
تعریف اقتصاد هوشمند یا دیجیتالی
اصطلاح «اقتصاد دیجیتال» نخستینبار در ژاپن توسط یک استاد و پژوهشگر اقتصاد در زمان رکود اقتصادی ژاپن در سال ۱۹۹۰ مطرح شد. در غرب این اصطلاح دنبال شد و در سال 1995 ، Don Tapscott کتاب اقتصاد دیجیتال: وعده و خطر در عصر اطلاعات شبکه را نوشت. اقتصاد دیجیتال در میان نخستین کتابهایی بود که در مورد چگونگی تغییر اینترنت در راه کسبوکار ما نوشته شد.
به گفته توماس (۲۰۰۱) سه مؤلفهٔ اصلی مفهوم «اقتصاد دیجیتالی» را میتوان شناسایی کرد:
● زیرساختهای کسبوکار الکترونیکی (سختافزار، نرمافزار، مخابرات، شبکهها، سرمایه انسانی و غیره)
● کسبوکار الکترونیکی (نحوه انجام هر کسبوکار، هر فرآیندی که سازمان بر روی شبکههای متصل به کامپیوتر انجام میدهد)،
● تجارت الکترونیک (انتقال کالا، به عنوان مثال زمانی که یک کتاب به صورت آنلاین فروخته میشود).
در این اقتصاد جدید، شبکههای دیجیتال و زیرساختهای ارتباطی یک پلت فرم جهانی ارائه میدهند که مردم و سازمانها استراتژیهای آنها را تعامل میکنند، ارتباط برقرار میکنند، همکاری میکنند و اطلاعات را جستوجو میکنند. اخیراً،اقتصاد دیجیتال به عنوان شاخهای از اقتصاد محسوب میشود که کالاهای غیرمجاز صفر حاشیهای را بر روی شبکه سرمایهگذاری میکند.
شکلگیری اقتصاد هوشمند
اقتصاد هوشمند مفهومی نیست که یکباره خلق شده باشد، بلکه در یک روند تکاملی در ساختار اقتصاد شکل گرفتهاست. مروری کوتاه بر مفاهیم مزیت مطلق، مزیت نسبی و مزیت رقابتی که تمامی در راستای استقرار تخصصی شدن، تقسیم کار و مبادله در جوامع ارائه شدهاند، به درک دلایل ظهور اقتصاد دیجیتال و چگونگی سمت و سوی آن کمک میکند.
مزیت مطلق، مزیت نسبی و مزیت رقابتی، مراحلی هستند که در فرایند تاریخی جوامع منتهی به پیدایش اقتصاد دیجیتالی در عصر حاضر شدهاند. نکته اساسی و کلیدی که باید در نظر داشت این میباشد که تمامی این نظریهها در مورد تجارت بینالملل مطرح شدند و سپس به سایر بخشهای اقتصاد نیز تسری پیدا کردند. به بیان دیگر تأکید بر این دارم که اقتصاد دیجیتال نیز با زیربنای تسهیل و اخذ منافع بیشتر از مبادلات و تجارت در بعد ملی و بینالمللی شکل گرفتهاست.
مزیت مطلق: مزیت مطلق به معنی داشتن توانایی تولید یک کالا با استفاده از منابع کمتر نسبت به یک تولیدکننده دیگر است. به زبان دیگر مزیت مطلق به توانایی یک تولیدکننده در تولید مقدار بیشتر یک محصول یا خدمات نسبت به سایر رقبا با مقدار یکسان منابع اشاره دارد. باز به زبان دیگر مزیت مطلق به معنای بالاتر بودن میزان بهرهوری یک تولیدکننده نسبت به تولیدکننده دیگری در تولید یک کالا است.
مزیت نسبی: دیوید ریکاردو، در نوشتههای خود در قرن نوزدهم میلادی، اینگونه نتیجهگیری میکند که نفع هر کشوری در این است که به تخصصی شدن در تولید و ارائه کالاها و خدماتی بپردازد که در آن بهترین است و با مبادله مازاد آن با کشورهای دیگر، نیاز خود به کالاها و خدمات دیگر را تأمین کند (که آنها نیز در تولید و ارائه آنها بهتریناند). حتی وقتی یک کشور که در تولید هر دو کالا (مانند پارچه و نوشابه) از یک شریک تجاری بهتر باشد، ولی باز هم برای آن کشور بهتر است که در تولید کالایی تخصصی شود که «نسبت» به شریک تجاری و کالای دیگر، بهتر آن را تولید میکند و اینجایی است که واژه نسبی در عبارت مزیت نسبی موجودیت مییابد. بدین ترتیب هر کشوری با تخصصی شدن در تولید کالایی که نسبتاً مزیت بیشتری در تولید آن دارد، میتواند دیگر کالاهای مورد نیاز خود را با مبادله مازاد تولید خود با مازاد تولید دیگر کشورها تأمین کند. تخصصی شدن و انجام مبادله باعث میشود که هر یک از کشورها بتوانند بیشتر از حالتی که هر کدام خود به تولید هر دو کالا بپردازند، مصرف کنند. همین منطق برای شرکای تجاری بیشتر نیز صادق است.
” تجارت آزاد در میان ملتها باعث افزایش رفاه تمامی طرفین تجاری و توسعه همکاری انسانها میگردد. تولید با مزیت نسبی باعث افزایش آرامش و صلحجویی در روابط انسانها میگردد، زیرا وقتی افراد تخصصی میشوند و به مبادله میپردازند، به یکدیگر وابسته میشوند. ”
مزیت رقابتی: مجموعهای از تواناییهای منحصر به فرد یک واحد اقتصادی است که اجازهٔ نفوذ به بازارهای دلخواه و برتری بر رقبا را برای آن واحد فراهم میآورد.
بعد از جنگ جهانی دوم و با شکلگیری تغییرات دائمی تکنولوژیکی و آشنایی با فناوریهای نوین و سیستمهای اطلاعاتی، نقش عوامل تولید سنتی برای بنگاهها و جوامع کمرنگ شد. به عبارت دیگر داشتهها، مبنای برتری، پیشروی و رهبری نبود بلکه به تدریج بهبود فرایندها و شکلگیری سرمایه انسانی موضوعیت پیدا کرد. نکته مهم این است که هنوز این دوره را نمیتوانیم دوره «مبتنی بر دانش» بخوانیم، اما باید به این نکته اشاره کنیم که در این دوره اگرچه دانش و دانایی پایه اساسی کار نیست، اما دارای نقش قابل توجهی است که در عرصههای گوناگون میتوان آن را ملاحظه کرد. (مفهوم مزیت رقابتی برای اولین بار در سال ۱۹۵۷ و توسط فیلیپ سلزیک مطرح شد).
در این دوره حضور دانش و نرمافزارها در عرصه اقتصاد به مرحلهای از بلوغ میرسد که کاملاً فناوری دیجیتالی و شبکههای ارتباطی با ساختار جدید، مبنای کار قرار میگیرد که با گذشت زمان و انباشت سرمایه این روند به کاهش هزینهها منجر میشود و ماهیت هزینههای تولید از سرمایهبر به دانشبر تغییر میکنند.
اقتصاد هوشمند فضای اقتصاد جهانی را به سمت و سوی رقابتی سوق میدهد و به گفته کارشناسان، اقتصاد هوشمند موجب میگردد که موانع ورود به بازار برداشته شود و هر فرد به راحتی از طریق شبکه وارد اقتصاد جهانی شود. گذشته از آن به واسطه استفاده از قابلیتهای شبکه، قدرت مصرفکننده از طریق مقایسه قیمتها و کیفیتها و دسترسی به اطلاعات افزایش مییابد. از سوی دیگر اندازه شرکتها کوچک شده و طیف وسیعی از واحدهای اقتصادی از طریق شبکه جهانی به یکدیگر وصل میشوند، هزینه مبادله (Transaction Cost) که یکی از عوامل مهم تنظیمکننده مبادلات و قیمتها است به شدت کاهش مییابد. در واقع، گسترش اقتصاد دیجیتالی موجب فشردگی زمان و مکان شده و در عین بزرگتر کردن بازارها در مقیاس جهان شدت رقابت را بالا برده است.
انقلاب صنعتی چهارم (اقتصاد دیجیتال)
پس از توسعه ابزارهای دیجیتال و فراگیر شدن آثار انقلاب دیجیتال، موج دیگری آغاز شد که آن را میتوان انقلاب صنعتی چهارم یا اقتصاد دیجیتال نامید.
کلاوس شواب، برخی از روندهایی را که موجب شکلگیری و توسعه اقتصاد دیجیتال شد به شرح زیر فهرست میکند:
● ارزان شدن و فراگیر شدن موبایل – در حدی که از حالت یک ابزار کمکی، به وسیلهای فردی و ضروری تبدیل شد.
● سنسورها – از همه انواع آن – کوچکتر و ارزانتر شدند و میشد روی انسانها و وسایل آنها انواع گیرندهها و حسگرها را نصب کرد.
● هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی در حدی رشد کرد که استفاده از آن در کاربردهای متعارف هم، توجیه اقتصادی پیدا کرد.
شواب توضیح میدهد که اگر چه در ظاهر بسیاری از این دستاوردها و روندها از قبل وجود داشتند، اما ظهور و بروز سه ویژگی باعث شد که اقتصاد دیجیتال متولد شود و رشد کند:
● سرعت پیشرفت و عرضه محصولات و اختراعات جدید، ناگهان سیری صعودی پیدا کرد.
● دسترسی به تکنولوژی از یک حوزه جغرافیایی یا یک طبقه اجتماعی خاص فراتر رفت.
● تکنولوژی، به جای اینکه مانند گذشته، ابزاری در خدمت سیستمها باشد، خود خالق سیستمهای جدیدی شد.
اقتصاد هوشمند را میتوان به صورت زیر تعریف نمود:
اقتصاد هوشمند نوعی اقتصاد است که در آن دانـش بـه ابزار اصلی تبدیل می شود، فناوری اطلاعات و نوآوری روشهای رشد هستند و هدف بیشینه کردن مطلوبیت به واسطه بهینه کردن شیوه زندگی مصرف کنندگان است. اقتصاد هوشمند، مفهومی برای حال و آینده است چرا که به سیاستهایی بر میگردد که نوآوری و خلاقیت را در ترکیب با پژوهشهای علمی فناوریهای متعالی و حفاظت از محیط زیست از طریق مفهوم پایداری بر میانگیزد. اقتصاد هوشمند دارای ابعاد مختلفی مشتمل بر شکل گیری خوشه های نوآوری همکاری مشترک بین شرکتها، مؤسسات پژوهشی و شهروندانی است که نقش آنها توسعه و ارتقاء نوآوری از طریق مفهوم اقتصاد هوشمند است. اقتصاد هوشمند بـه عنوان نوعی مفهوم، دسترسی آزاد به اطلاعات ایجاد میکند تا فرصتها را برای فعالیتهای اقتصادی کاراتر افزایش داده و به طور همزمان هزینه ها را به شکل کاراتری کاهش دهد. مفهوم اقتصاد هوشمند، نوآوری در زمینه اقتصاد، مبتنی بر صنعت نســل چهارم و استفاده از سیستمهای شبکه ای مختلف است.
انتظار می رود توسعه اقتصاد هوشمند و به کارگیری فزاینده فناوریهای دیجیتال در جهان تغییرات شگرفی در تمام صنایع ایجاد نماید که ظهور الگوهای جدید کسب و کار، تحول متصدیان و تغییر شکل نظامهای تولید، مصرف، حمل ونقل و تحویل از مشخصه های این تغییرات هستند. فناوریهای دیجیتال در حال ایجاد تغییرات عمده در حیطه اقتصاد هستند و الزامات نوینی را برای توسعه فراهم آورده اند. با کاهش گسترده قیمت جمع آوری، ذخیره سازی و پردازش داده هـا و و همچنین بهبود بسیار محسوس در توان پردازش داده ها، تکنولوژیهای دیجیتال در حال تحول فعالیتهای اقتصادی در سراسر جهان هستند. انتظار بر آن است که این دیجیتالی و هوشمند شدن اقتصاد بر روی زنجیره های ارزش، الزامات و ساختار، مهارتها، تولید و تجارت تأثیر داشته باشد.
علاوه بر این هوشمند شدن اقتصاد به ایجاد تحولات بنیادین در نحوه ارائه خدمات عمومی منجر میشود که مرزهای میان دولت، کسب وکار و جامعه مدنی را محو میسازد. اقتصاد هوشمند تمامی جنبههای دولت اعم از الگوهای عملکرد فرآیندها، مهارتها و فرهنگ و همچنین روابط ذینفعان را دستخوش تغییر میکند. به عنوان نمونه استفاده بیشتر و مبتکرانه تر از فناوری های شبکه میتواند به ادارات دولتی کمک کند که برای بهبود عملکرد کلی خود از تقویت فرآیندهای دولت الکترونیک گرفته تا ترویج شفافیت پاسخگویی و تعامل بیشتر بین دولت و شهروندان، ساختارها و کارکردهای خود را مدرنسازی نمایند. از طرفی با توجه به اینکه کارکردهای عمومی ضروری، ارتباطات اجتماعی و اطلاعات شخصی به پلتفرمهای دیجیتال کوچ کرده اند، دولتها، همکاری کسب و کارها و جامعه مدنی نیز باید با بررسی قواعد و ایجاد توازن هایی برای حفظ عدالت و رقابت پذیری، انصاف، حق مالکیت معنوی، فراگیری امنیت، حس اعتماد و اطمینان را در جامعه ایجاد کنند.
نمونهی موفق پیادهسازی اقتصاد هوشمند
به عنوان یک نمونه موفق از به کارگیری فناوریهای دیجیتال و توسعه اقتصاد هوشمند میتوان به کشور استونی اشاره کرد. در استونی خدمات دولتی و قانون گذاری، رأی گیری، آموزش، دادگستری، مراقبتهای بهداشتی، بانکداری و سسیتم مالیات به صورت دیجیتالی در یک پلتفرم تعبیه شده است. این امور سبب کاهش تبعیض، فساد، ترافیک و آلودگی هوا و مدیریت زمان شهروندان شده است. استونی با جمعیت ۱.۳ میلیون نفری، پرچمدار تحقق دولت الکترونیک در جهان است و در حال حاضر ۹۹ درصد از سرویسها و خدمات دولتی در این کشور دیجیتال و الکترونیک هستند و به جز سه مورد ازدواج، طلاق و خرید ملک هیچ یک از شهروندان نیازی به مراجعه حضوری به ادارههای دولتی یا کمپانیهای دیگر برای انجام کارهای روزمره ندارند و تنها از طریق اینترنت قادر به انجام امور خود هستند.
حرکت به سمت هوشمندسازی اقتصاد
برای آنکه اقتصاد هوشمند در ایران نیز به شکل مناسبی توسعه یابد لازم است اقدامات مورد نیاز برای گفتمانسازی در این حوزه انجام پذیرد، اسناد مرتبط تهیه و به تصویب مراجع بالادستی برسد و راهبردها و سیاستهای لازم برای دستیابی به اهداف تعیین شده اتخاذ گردد. سنجش کیفیت دستیابی به اقتصاد هوشمند به معنای حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب، یک مسئله با اهمیت برای بررسی میزان تفوق سیاستهای اتخاذ شده است که مستلزم نگاه کمی به ورودی ها، فرآیندها و زیرساختهای اقتصاد هوشمند است.
در وهله نخست برای گذار از اقتصاد در شکل کنونی به اقتصاد هوشمند، نیاز به سرمایه گذاری در حوزههایی است که میتواند به هوشمند شدن اقتصاد منجر شود؛ اما مخارج خود به تنهایی نمی تواند گویای عملکرد باشد و لازم است بررسی شود که سرمایه گذاریهای انجام شده تا چه میزان به تغییرات ساختاری منجر شده یا به عبارتی به تکامل زیرساختهای اقتصاد هوشمند بدل شده است. از طرفی هدف غایی افزایش رفاه و استانداردهای زندگی و بهبود جایگاه سیاسی اقتصادی و نظامی کشور در فضای بین الملل است؛ بنابراین حتی اگر زیرساختهای اقتصاد هوشمند نیز بهبود یابد اما نتایج مطلوب حاصل نشده باشد، همچنان بخشی از فرآیند با مشکل مواجه خواهد بود. اگرچه بهبود نظام تدبیر نیاز به عزمی راسخ و گسترده دارد اما با توجه به آنچه گفته شد به نظر می رسد توسعه اقتصاد هوشمند یک گام بنیادین برای بهبود نظام تدبیر در اقتصاد کشور بوده و در کوتاه مدت با مشارکت ارکان ذی ربط به پیش رانده شود. در چنین شرایطی بخش قابل توجهی از موانع توسعه حذف شده و اصلاح نظام تدبیر کشور که در بدایت بسیار دشوار به نظر میرسد، عملیاتی خواهد شد.